از فقر تا شهرت
آنتونی رابینز، از فقر تا شهرت، موفقترین مرد جهان
نام «آنتونی رابینز» برای بسیاری از ایرانیان، نامی آشناست. این شخص در ایالاتمتحده، کانادا و بسیاری از کشورهای اروپایی دارای شهرت فراوان است. او که تا چند سال پیش، در گمنامی و فقر میزیست، توانست در مدت کوتاهی خود را به ثروت، موفقیت و شهرت کمنظیری برساند و منشأ خدمات فرهنگی، آموزشی و درمانی ارزندهای گردد: انجام فعالیتهای رواندرمانی سریع و مؤثر، رفع انواع مشکلات فکری و روانی مانند ترسهای واهی و بیمورد، ارائهی سخنرانیهای مفید و مؤثر در شهرهای گوناگون، اجرای برنامههای تلویزیونی، تشکیل اردوهای تابستانی آموزنده برای دانشآموزان مدارس، تشکیل سمینارهای مرتب و پرطرفدار بهمنظور تقویت روحیه و ایجاد انگیزهی تلاش و کوششهای مثبت و سازنده در افراد و بسیاری از فعالیتهای خیرخواهانه و مردمی دیگر.
«آنتونی رابینز» در سال 1961 در خانوادهای فقیر بهدنیا آمد. پس از گرفتن دیپلم متوسطه، به کارهای گوناگونی رویآورد اما توفیق چندانی نیافت. در سن 22سالگی، در آپارتمان 40متری محقری، زندگی مجردی فقیرانهای داشت و به گفتهی خودش، ناچار بود ظرفهای غذای خود را در وانحمام بشوید. گذشته از گرفتاریهای مالی، در اثر پرخوری و بدخوراکی، بیش از 120کیلوگرم وزن داشت و بهعلت چاقی، دچار تنبلی، بیحالی و خوابآلودگی شده بود اما در عین فقر و فلاکت، رؤیاها و آرزوهای جاهطلبانهای داشت و در عالم خیال، خود را در قصر زیبایی در ساحل دریا و نزدیک به جنگل سرسبزی مجسم میساخت و برای خود، همسری شایسته، اتومبیلیگرانقیمت و امکاناتی رؤیایی درنظر میگرفت . سرانجام مصمم شد با چاقی خود مبارزه کند و برای رسیدن به این هدف، به مطالعهی چند کتاب پرداخت اما مطالب آنها را ضدونقیض یافت و آنها را دور انداخت. پس از آن برای کاهش وزن خود، راهی دیگر جست. بهفکر افتاد فردی را که از هر جهت، سالم و دارای تناسباندام باشد، پیدا کند و افکار، اعتقادات، رفتارها و نحوهی تغذیهی او را سرمشق خود قراردهد. این شیوه، مؤثر واقعشد و توانست در کمتر از 2ماه، بدون استفاده از رژیم غذایی و تنها با شیوههای روانشناسی و کنترل فکر و ذهن، حدود 15کیلوگرم از وزن خود را کم کند و با توجه به قامت بلند خود (حدود 2متر) تناسب اندامش را بهدست آورد.
موفقیتی که در زمینهی کنترل وزن نصیب «آنتونی» شد، او را به اندیشه واداشت که شاید این شیوه را بتوان در هر زمان، هر جا، هر زمینه و در مورد هر کسی بهکار گرفت. ابتدا معتقد شد که برای بهدست آوردن و حفظ تناسب اندام، در وهلهی اول باید افکار، تصورات و رفتارهای فردی را که از نظر وزن متناسب است، دریابیم. ببینیم آن فرد چه میخورد، چهاندازه میخورد و چگونه میخورد. سپس او را سرمشق قرار دهیم و به همان نتیجه برسیم. پس از آن معتقد شد که ساختمان مغز و اعصاب انسانها، کموبیش به هم شبیه میباشد پس اگر کسی در نقطهای از دنیا توانسته است کاری بزرگ را به انجام برساند، من هم که دارای مغز و اعصاب مشابه او هستم، میتوانم عیناً همان کار را انجام دهم و به همان نتیجه برسم، به شرط آنکه از همان راهی که او رفته، بروم و طرز تفکر و رفتارم، شبیه او باشد. او این طرز تلقی را مورد عمل قرارداد و به دیگران نیز توصیه کرد و نتایج را بررسی نمود و به درستیِ این عقیده ایمان یافت. در این هنگام، به مطالعهی عمیق کتابهای روانشناسی و شرکت در کلاسهای استادان این علم پرداخت و با فنون تازهای ازقبیل «برنامهریزی عصبی– کلامی» و «روشهای انجام بهینهی کارها» آشنا گردید و چون این شیوهها را در مورد خود و دیگران بهکار گرفت و به نتایج چشمگیری نائل شد، بهتدریج توجه افراد بسیاری بهسوی او جلب گردید.
در سال 1984 شیوههای تازهی روانشناسی را بر روی تعدادی از قهرمانان ورزشی مورد آزمایش قرارداد و آثار آن، در بازیهای المپیک 1984 نمایان گردید. پس از آن، ارتش آمریکا از او برای تدریس روشهای جدید یادگیری به نظامیان، دعوت کرد. «رابینز» ضمن اجرای این طرح، متوجه نقایص آموزشی ارتش در زمینهی تیراندازی گردید و مدعی شد که میتواند زمان برنامههای آموزشی مزبور را به نصف کاهش دهد. او نهتنها توانست مدت این دوره را به کمتر از نصف برساند، بلکه درصد قبولی شرکتکنندگان را که تا آن زمان بهطور متوسط 70درصد بود، به 100درصد افزایش داد. قابل توجه اینکه خود او تیراندازی نمیدانست و از اسلحه و جنگ تنفر داشت و آنچه مایهی توفیق او شد، اطلاعات عمیق روانشناسی، لحن نافذ و احاطه بر اصول آموزش و نحوهی یادگیری بود.
«رابینز» سمینارها و سخنرانیهای متعددی را در شهرهای مختلف برگزار کرد و برنامههای آموزشی فراوانی را برای خردسالان، بزرگسالان، معلولان و عقبافتادگان ذهنی ترتیبداد. او با شیوههای رواندرمانی خاص خود، افراد زیادی را از چنگال یأسها، افسردگیها و ترسهای بیمورد (مانند ترس از تاریکی، جمعیت، ارتفاع، مرگ و...) نجات داد، به شهرها و کشورهای متعدد مسافرت کرد و مورد مشورت افرادی از طبقات مختلف ازقبیل رؤسای جمهوری، مدیران و صاحبان صنایع واقع شد .
«رابینز» در سال 1986، در حالی که بیش از 25 سال نداشت، حاصل اندیشهها و تجربههای عملی خود را در کتابی به نام «بهسوی کامیابی» به رشتهی تحریر درآورد و در آن، رازهای موفقیت خود و بسیاری از افراد موفق را آشکار ساخت. این کتاب در سال 1987، عنوان پرفروشترین کتاب را به خود اختصاص داد.
در سال 1991 کتاب دیگری را بهنام «بهسوی کامیابی2» (نیروی عظیم درون را فعال کنید) روانهی بازار نمود. این کتاب نیز مانند کتاب قبلی، بهعنوان پرفروشترین کتاب سال انتخاب شد.
از کتابهای دیگر «آنتونی رابینز» میتوان به: «تفکر خود را تغییر دهید تا زندگی شما تغییر کند»، «365گام تا موفقیت (دو جلدی)»، «مهارت در بازی زندگی»، «افکار بزرگ»، «نتایجی بزرگ»، «قدرت شگرفبودن»، «توان بیپایان»، «تکنیکهای ساده برای کنترل زندگی» و... اشاره کرد.
«تونی» زندگی بسیار فوقالعادهای دارد . او به تمام دنیا سفر میکند و موفقیت را به مردم آموزش میدهد! موفقیت «تونی» تنها به درآمد او بسنده نمیشود، بلکه پدری خوب، همسری عاشق، دوستی صمیمی، مربی شخصی و همچنین حامی افراد نیازمند و روحیهبخش انسانها نیز هست. بههمان اندازه که «تونی» از انجام همهی این کارها احساس خوشحالی میکند، بر او فشار و خستگی نیز وارد میشود. «تونی» در مدت یکسال، بیش از 85 روز برای 50هزار نفر سمینار برگزار میکند و بیش از یکصد روز در هواپیما بهسر میبرد! بهعلاوه مشاورههای مستقل برای شرکتها و تیمهای ورزشی انجام میدهد و به ملاقاتهای شغلی خودش نیز میپردازد. همچنین شرکت را ادارهمیکند و درضمن سرپرستی یک عده داوطلب را برای تأمین تغذیهی 15هزار خانواده در یکصد شهر کانادا و آمریکا بهعهده دارد. فروش نوارهای «تونی» بیش از نوارهای موسیقی مشهورترین خوانندهها بوده است. تاکنون 25میلیون نوار کاست از «تونی» در سراسر جهان بهفروش رسیده است. قدرت تأثیرگذاری او بر مخاطبان، غیرقابل توصیف میباشد. او بهترین بازاریاب و فروشنده در جهان است و قصد دارد در دنیا تغییر ایجاد کند.
برگ سبزهایی از سخنان رابینز:
- اگر میخواهید شاهد زیباییهای اطرافتان باشید، فقط کافیست سرعتتان را کم کنید و گلهای رز اطرافتان را ببویید.
- اگر عشق بورزی، به تو عشق میورزند.
- به آنان که رازت را میگویی، آزادی خود را میفروشی.
- اگر به تو دوستی کردند، بهخاطر بسپار و اگر به کسی دوستی کردی، فراموش کن.
- خدا به کسی کمک میکند که به خودش کمک کرده باشد.
- در هنگام مشکلات، نگویید که مشکل دارم بلکه بگویید: «مشکل، من خدای بزرگی دارم.»
- اگر نمیتوانی خورشید باشی، دستکم ستاره باش.
- کلمهها برای ساختن درست شدهاند نه برای نابود کردن، پس حرفهای سازنده بگو نه حرفهای تخریبکننده و نابودکننده.
- با سه قدم زیر، تغییرات پایدار پدید آورید:
قدم اول: معیارهای خود را بالا ببرید.
قدم دوم: عقاید زیانآور را تغییر دهید.
قدم سوم: شیوهی معمول کار را عوض کنید.